نویسنده : فاطمه نصیری (NLP Master )


بررسی هرم دیلتز برای زمان حال- کلاینت بصورت آسو با خود:

محیط: به نظرت توی محیطی که الان هستی چقدر میتوانی به این هدف نزدیک بشوی؟ و درواقع به نظرت برای حل مشکلت محیط چه چیزهایی به تو میدهد یا چه چیزهایی به تو نمیدهد؟

کلاینت: محیط من عالیه… ذره ذره از این مکان پر انرژیه و با عشق ساختم میدونم که پرانای خیلی قوی داره… آموزشگاهی که ساختم فوق العادست.. از نظر محیط هیچی کم ندارم که بتونم مشکلم رو حل کنم و به هدفم برسم.. اصلا هرکی میاد عاشق این محیط میشه.

خب به نظرت محیطی هم هست که در حال حاضر رفت و آمد داری ولی اذیتت میکنه؟ کلاینت توضیح بیشتری خواست. ادامه دادم، مثلا محیطی که با رفت و آمد بهش حس کنی وقت تو را تلف میکند، انرژی منفی به تو میدهد، خستگی و کلافگیت را بیشتر کند؟

کلاینت: نه چنین محیطی نیست.

از آنجاییکه طی جلسات پیشین من در جریان مشکل این شخص و شماتت های والدین وی بودم، درباره منزل پدری به صورت خاص نیز سوال پرسیدم. آیا رفت و آمد به محیط منزل پدری هم خسته و اذیتت میکند؟

کلاینت پس از کمی اندیشیدن پاسخ داد، نه چون میدونم همیشه میترسند. هم مخالف من هستن و هم کمک میکنن.. هم سعی میکنن منو مدیریت کنن.. کلا دارم سعی میکنم باهاشون به صلح برسم و میخوام این رفت و آمد باشه.. شاید دفعات یا زمان موندن رو براساس شرایطم کم و زیاد کنم.

 

رفتار، گفتار و تفکر: چه رفتار و گفتاری داری که الان در رسیدن به هدف کمکت میکند؟

کلاینت: رفتار با پرسنلم خیلی بهتر شده و بهتر درکشون می کنم و میتونم به خودم از صد، نمره هفتاد یا هشتاد بدم. انرژیم یکم نوسان داره و موقع آموزش کم میشه اما یاد گرفتم که سریع خودم رو بالا بکشم. برای این بالا کشیدن از این تفکر استفاده میکنم که تو یک عالمه اطلاعات داری که باید به بقیه بدی، این فردی که داره ازت یاد میگیره قراره کار خودش رو داشته باشه و درآمد ایجاد کنه… راحت تر زندگی کنه و یک دختر مستقل بشه این فکر کمکم میکنه. تفکرم نسبت به همکارام، برای مقایسه در واقع بخوام بگم، احساس میکنم بالاترم چون خرد و آگاهیم رو ضمیمه کارم کردم… به نظرم این آگاهی در حوزه سبک زندگی و توسعه فردی که کنار کار ناخن دارم یاد میدم خیلی برای خودم جذابیت دارد.

 

توانمندی و مهارت: الان چه توانمندی هایی داری که فکر میکنی به تو کمک میکند؟

کلاینت: از لحاظ کیفیت خدمات خیلی اکی هستم، اخلاق خیلی اکی هستم، زیبایی و پرستیژ خیلی اکی هستم، از لحاظ آموزش الان میتونم آمادگیم رو اعلام کنم چون روش کار کردم و جزوه و پکیج هام آماده شده. در همه لاین هام، به جز دو مورد، کامل هستم. در طراحی یکم تکرار و تمرین کنم سریع تکمیل میشم. تنها چیزی که انجام ندادم کاشت ژورنالی است.

فکر میکنی چه چیزهایی باید اضافه شود؟ چه مهارتی را نیاز داری که نداری؟

کلاینت: اعتماد به نفس، اونم وقتی یک پولی بیاد حتما یه دوره میرم آپدیت بشم و اینجوری اعتماد به نفسم هم میاد سرجاش.

خب تا اینجا تو راجع به مهارت هات در بخش خدمات صحبت کردی، در بخش آموزش فکر میکنی چه مهارت هایی رو الان داری؟ یا نیاز داری؟

کلاینت: باید روی لباس پوشیدنم خیلی دقت کنم.. پرستیژی که باید داشته باشم رو ندارم شاید چون لباس نخریدم و لباس ندارم. همین اعتماد به نفسم رو هم پایین آورده. دوست دارم توانمندی مالی بیشتری داشته باشم که آرشیو مواد کاریم رو بیشتر کنم. در بقیه موارد اکیم…….. یه وقتایی حس میکنم بدنم کم میاره و انرژی و شور و هیجان من  سر کلاس میاد پایین… نمیخوام کلاسم خسته کننده باشه… نمیدونم چه مهارتی نیازه و باید چیکارش کنم.. چون لذت هنرجو هم برام مهمه.. یه بدی هم دارم اینکه حس میکنم یه وقتایی خیلی کنترل گر میشم روی رفتار بچه ها سرکلاس.از یه طرف خوبه که میتونم کنترل کامل کلاس رو بدست بگیرم فکر میکنم روی کیفیت موثره.. از یه طرف خوب نیست چون حس میکنم زیادی خشک میشم و این خشکی اذیتشون میکنه..

 

باورها و ارزش ها:  فکر میکنی چه باورهایی داری؟ چه بایدها و نبایدهایی داری؟ چه میتوانم و نمیتوانم هایی داری؟

کلاینت: من دلم میخواد تیم بزرگی داشته باشم اما تیم من هیچ وقت بیشتر از دو نفر نمیشه. در صورتیکه حس میکنم اگر تیم من بزرگ بشه من میتونم کامل روی آموزش متمرکز بشم. بحث آموزش هم میدونم که میتونم فقط یکم تلاش میخواد که پاور پوینتم رو درست کنم. توی کلاس طراحی میترسم دچار استرس بشم و لرزش دستم باعث بشه طرح خراب بشه. فکر میکنم اگر با گروه دو سه نفره شروع بشه دیگه مشکلی نیست و بعد راحت میتونم تعداد رو زیاد کنم.

از نظر ارزش ها چون قبلا جلساتی با کلاینت داشتیم از همان اطلاعات برای اولویت بندی ارزش ها برای این هدف صحبت کردیم. پرسیدم رفاه برای تو مهم تر است یا کمک به بقیه؟ یعنی اگر در شرایطی قرار بگیری که پولی به تو بدهند (مثلا ده میلیون تومان) میری لباس میخری یا کمک میکنی به بقیه؟

کلاینت: قطعا در همین لحظه میرم و برای خودم خرید میکنم چون تایم طولانی تحت فشار بودم. فقط چند سال وضع پدرم خوب شد و همیشه درگیر چه کنم چه کنم مالی بودیم، در ازدواجم هم همین جور بود، طلاقم هم به همین ترتیب همه چیز رو خودم مجدد ساختم.. به سختی و این توسختی بودن زیاد، بهم میگه حقمه الان انقدر داشته باشم که زیاد و راحت خرج خودم کنم. میدونم شاید این خرج کردن هم تا یک جایی بهم لذت بده و بعدا باز اون بُعد بیاد بالاتر ولی الان قطعا برای خودم برمیدارم چون خیلی اذیتم.

 

هویت: الان چجوری خودت رو تعریف میکنی؟ آیا این تعریف از خودت و شخصیتت در راستای هدفت هست؟

کلاینت: من مانترا هستم، دختر خدا، عاشق همه موجودات.. هم راستا کاملا با هدفی که دارم… این هدف حتی باعث میشه بیشتر به خدا نزدیک بشم .. همین الانم وقتی بدون درخواست یهو یه سری چیزها رو بهم میده اشکم رو سرازیر میکنه.. مطمئنم اگر به هدفم برسم این مفهوم و تعریف از خودم خیلی عمیق تر میشه. چون حس میکنم من خدا رو درست نفهمیدم و الان دارم ذره ذره درکش میکنم. قبلا تو لحظه نبودم.. تو ناشکری و افسردگی بودم ولی الان متفاوته برام و عطشم بیشتر شده.

 

معنویت: چه اعتقاداتی داری که تو را به سمت هدفت هدایت میکند؟ یا اگر فکر کنی، به نظرت چیزی تو این هدف هست که با اعتقادات تو در تضاد باشد؟

کلاینت: همه آدم ها، همه موجودات و اشیا.. همه بخشی از منه نباید بهشون ظلم کنم.. کمک کردن بهشون و رسیدگی بهشون خود من رو شارژ میکنه.. نه اینا در تضاد با هدفم نیست.. یه جورایی میخوام حتی بیشتر بشه و تقویت بشه.

 

در این مرحله یک خلاصه یک دقیقه ای از شرح حال گفتم و بعد از جداسازی از زمان حال، مجدد خواستم نفس عمیق بکشه و اینبار به گذشته خودش برود. در گذشته چه زمانی بوده که با مشکلات مالی درگیر بوده و تقریباً شرایط مشابهی داشته و بعد بگه چجوری بهش غلبه کرده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *