نویسنده : فاطمه نصیری (NLP Master )


بررسی هرم دیلتز برای زمان حال متا- کلاینت بصورت آسو با متا:

شما به عنوان مشاور و متخصص بگو این کلاینت باید الان چه کارهایی انجام بدهد که به نتایجی که میخواهد و توضیح داده، برسد.

محیط: آیا در محیطی که الان هست نیاز به تغییری دارد؟ محیط منظور فقط محیط بیزینسش نیست، کلیه محیط هایی که رفت و آمد دارد.

متا: نه نیازی نیست الان چیزی را تغییر دهد.

 

رفتار، گفتار، تفکر: از نظر رفتاری چه تغییراتی باید داشته باشد؟

متا: مدیریتش نقص دارد. یکهو صفر و صد می شود. به عنوان صاحب یک مجموعه باید سکان داری را انجام بدهد اینکه دیگر ناله ندارد. نباید در طوفان بترسی، تو بترسی نه تنها نمیتوانی مجموعه را نجات بدهی که باعث عقب نشینی و ناامیدی پرسنل هم می شوی. الان وقت نشان دادن مهارت های توست و تو با ترست داری کشتی که ساختی را غرق می کنی. طوفان بالاخره تمام می شود اما مدیریت تو در سکان داری مشخص می کند کشتی سالم می رسد یا نه.

در گفتارش چطور؟

متا: بیشتر باید شنونده باشد. زیاد صحبت می کند. زیاد اظهارنظر میکند.

به نظرت چه مشکلی در اظهارنظراتش هست؟

متا: به زور می خواهد عقیده خود را به کرسی بنشاند. میخواهد حتما جوری که او می خواهد پرسنل رفتار کند. اما این سبک صحبت فقط آدم ها را خسته و پراکنده می کند. خودش آنگونه که می خواهد رفتار کند، پرسنل مانند خودش تکثیر می شود. عمل تو آنها را همراه میکند نه کلام تو.

پس میخواهی بگویی رفتار الانش با پرسنل باعث دور شدن آن ها می شود؟

متا: بله.

خب چگونه باید رفتار کند که نتیجه ای متناسب با اهدافش بگیرد نه خلاف آن؟ به جز شنونده بودن، چه کاری بکند که پرسنل دخیل شوند و اشتیاق داشته باشند؟

متا: صحبت های اصلی را با زبان خوش و ملایم بیان کند، چارت را برای آن ها توضیح بدهد، به جای مستقیم، سعی کند با کلام های موثر و غیرمستقیم و همینطور عمل کردن خودش به اصول، آن ها را مجاب به پیروی کند. نه با زور.

خب حالا به جز بحث مدیریت بحران و نیز رفتار مناسب با پرسنل، چه رفتار دیگه ای هست که به کلاینت پیشنهاد می دهی؟ اینبار وی را به عنوان مربی آموزشی در نظر بگیر، در این حوزه چه پیشنهاداتی داری؟

متا: شل و ول نباش.

مرسی، حالا اگر بخواهد شل و ول نباشد یعنی دقیقا باید چکار کند؟ این شل و ول بودن یعنی چی؟

متا: یعنی صورتت خیلی یخ و بی روح است، من باشم پیش تو آموزش نمیبینم. کلاست حوصله سر بر میشه.

خب به نظرت چه کاری انجام دهد که از این حالت خارج شده و کلاسش حوصله سر بر نباشد؟

متا: خیلی باید شور و هیجان داشته باشد که در حال آموزش یک چیز فوق العاده است. به خصوص که فردی که آموزش میبیند قرار است با این اطلاعات چیزی را یاد بگیرد که به ثروت برسد. پس باید چیزی که بهش یاد میدی این انگیزه را به او بدهد که با این آموزش قرار است جریان درآمدی داشته باشد. باید خوشحال بشود. وقتی تو خودت خوشحال نیستی، چطور میخواهی حس خوبی به طرف مقابل بدهی.

به نظرت چه تغییری در کلاس هایش بدهد که این موردی که گفتی بدست بیاید؟

متا: باید شور و هیجان ایجاد کند. میمیک صورتش را درست و عوض کند. مطالب را درست دسته بندی کند. آنتراک هایش را بیشتر کند. به هنرجوهایش این روحیه را بدهد که شاید برخی قسمت ها سخت باشد اما در نهایت نتیجه قرار است شیرین باشد. مهربان تر باشد. لباس زیبایی بپوشد که خود لباس هم روحیه هنرجوها را بهتر کند و البته هم روحیه خودش را.

خب برای ایجاد حس شادی، میمیک صورتش را باید به سمت شادی و هیجان تغییر بده. به غیر از این فکر میکنی به چه چیزی باید توجه کند؟

متا: اول از همه باید خودش را لایق آن ثروت بداند. این مساله دوسویه است هم به آدم هایی که می آیند این حس را بدهد و هم به خود آن ها این را نشان دهد که لایق بدست آوردن درآمد و ثروت هستند.

پس یعنی تو هم داری به بحث ایمان به خود اشاره میکنی؟

متا: بله دقیقا

 

مهارت و توانمندی: در بحث مهارت ها فکر میکنی برای جذب مشتری به چه چیزهایی نیاز دارد؟

متا: باید تعاملاتش را بیشتر کند.

میشه برامون مثال بزنی؟

متا: مثلا هرجا برای کارهایش می رود خودش را معرفی کند.

به نظر تو چرا هنوز هنرجو ندارد؟

متا: چون هنوز خودش را به عنوان مدرس مطرح نکرده است.

به نظرت چگونه می تواند خود را به عنوان مدرس مطرح کند؟

متا: خودش باید اسم خود را بر سر زبان ها بی اندازد.

چه راه حلی برای این مساله داری؟ لطفا چند تا راه حل بهمون ارائه بده.

متا: مثلا باشگاه برود و در آنجا خودش را به عنوان مدرس و صاحب آموزشگاه معرفی کند. واقعا از بحث خدمات خارج شو. برات مهم نباشد که این جریان درآمدیت کم می شود، اصلا بگذار قطع بشود. تو می خواهی مدرس بشوی پس درآمدت هم باید در درجه اول از این طریق تامین بشود. تمام تمرکزت را بگذار تا در تدریس چیز جدیدی خلق کنی. شاید حتی یک متد جدید، چیزی که به نام خودت باشد.

نظرت راجع به بحث فروش محصول در مجموعه چیست؟

متا: خیلی خوب هست که محصولات خودش را بفروشد.

حالا شما میگویی که باید تعاملاتش را بیشتر کند که این مساله به هر صورت زمان بر است تا بتواند هنرجو جذب کند. با توجه به شرایط کنونی چه پیشنهادی داری که بتواند با آن رفتار و تفکر خود را آرام تر کند؟ و یا مثلا راهی که کمی سریع تر بتواند یک جریان درآمدی برایش ایجاد کند چطور؟ چه نظری داری؟

متا: بهتر هست که یک وام بگیرد.

برای گرفتن وام چه توصیه هایی برایش داری؟

متا: پیگیری های مستمر. هر یک نشد نایستد، برود دنبال وام بعدی. چند تا قرض الحسنه ایجاد کند. این سهم ها در قرض الحسنه میتواند تا یک جایی کمکش کند تا باقی موارد راه بیفتد و بستر برای هنرجو آماده بشود. البته اول باید خودش را آماده کند. اول باید در ذهنش آموزگار بشود.

پس به نظر شما ایشون هنوز در ذهنش یک مربی یا آموزگار نیست؟

متا: در ذهنش اصلا خودش را لایق نمی بیند.

حالا لطفا بگو اگر چه مهارتی کسب  کند می تواند این لیاقت را در خودش ایجاد کند؟

متا: بیشتر کارهای موردنیاز را انجام داده است و دو سه کار ریز مانده است که باید انجام بدهد. یکی اینکه باید مواد اولیه مجموعه اش را کامل کند.

یعنی فکر میکنی با موادی که الان دارد نمیتواند آموزشگار باشد؟

متا: میتواند باشد ولی باید نمونه کارش بیرون برود.

چگونه باید نمونه کارش بیرون برود؟ چکاری باید انجام بشود؟

متا: کار انجام بدهد و در فضای مجازی به اشتراک بگذارد.

به نظرت چند تا چندتا و در چه بازه زمانی اینکار را انجام بدهد که نتیجه بهتری بگیرد؟ میتوانی به او یک پلن عملیاتی پیشنهاد بدهی؟

متا: بستگی به خودش دارد. مثلا یک روز ممکن است بتواند ده مورد نمونه کار بزند ولی در یک روز یک مورد بیشتر نشود. از طرفی سر خودش را الکی شلوغ کرده است.

منظورت از این سر شلوغی الکی چیست؟

متا: مثلا مسئولیت های اضافی در خانه.

 

باور و ارزش: با توجه به گفتگوی ما تا اینجا، یک باور بحث لیاقت بوده است که بیان کردی. مورد دیگری هم هست؟ و شما به عنوان یک متخصص قطعا این ابزار را داری، چگونه میتوانی آن را به کلاینت بدهی؟

متا: باید خودش تجاربش را مرور و لمس کند و به این باور برسد.

به نظر تو با توجه به اینکه مانترا قبلا هم یکسری از این موارد را لمس کرده، با یادآوری آن ها نمیتوانی این ابزار را در وی مجدد فعال کنی؟

متا: شور و هیجان می خواهد، فقط همین.

به نظر تو در زندگیش هیچ وقت شور و هیجان نداشته است؟

متا: چرا داشته.

خب لطفا آن خاطره را برایش بازگو کن.

متا: زمانی که خانه را ساخت. گوشه آن نشست. نگاه کرد و مدام به خود میگفت بالاخره ساختم، بالاخره تجهیز شد.

هیجانی که در آنجا داشت به چه صورت بود، توضیح بده برامون.

متا: مثل آن هیجان را روز افتتاحیه مجموعه داشت. بالاخره ساخته شد.

آن هیجان کجای بدنش بود؟ میخوام بهش یادآوری کنی تا بتواند آن را مجدد فعال کند.

متا: چشمانش از خوشحالی برق می زد. ماشینش و گوشیش را هم تحویل گرفته بود همین حس را داشت. حتی اولین دفتری که گرفته بود هم همین حس را داشت. وقتی کلید این مجموعه را گرفت، با اینکه همه جا خراب و پر از علف بود، ولی هیجان داشت و آواز می خواند.

پس یعنی این شور و هیجان جایی از وجودت است؟

متا: بله.

لطفا اسکن بدنش را نگاه کن و بهش بگو شور و هیجان کجای آن قرار گرفته است که هرازگاهی گم میشود. اینجوری هر وقت نیاز داشت بتواند در همان مکان آن را بیابد.

متا: چشمانش. وقتی هیجان دارد حالت خنده می گیرد.

چگونه میتوان این حس را کدگذاری کرد که با تکرار آن کلمه بتواند این هیجان را به وجود خودش بیاورد؟

متا: باید هروقت سرکلاس می رود یا نیاز به بالا آوردن هیجان دارد، فکر کند کاری که دارد انجام می دهد بسیار مهم است و با انجام آن ثروت بیشتری بدست می آورد. فکر کردن به این ثروت میتواند شور و هیجان در او ایجاد کند.

اگر بخواهی به این فکر یک اسم رمز بدهی، آن چیست؟

متا: خرید.

پس هروقت نیاز است تا شور و هیجان در خود ایجاد کند، کافیست کلمه خرید را تکرار کند؟

متا: بله.

در اینجا کلمه خرید با ایجاد حس و VAKOG کردن شرطی شد.

گفتی باید رفتار درستی داشته باشد تا پرسنلی با رفتار درست تکثیر کند. چه باوری یا ارزشی را پیشنهاد می دهی؟

متا: باید به فکر خودش باشد. چون در اینصورت رفتار درستی ارائه میدهد و آن ها هم یاد میگیرند.

پس باورهایی که بهش گفتی این هست که اول، تو لایق هستی، دوم، هر چه میخواهی اول در خودت ایجاد کن و رفتار کن تا در بقیه هم ایجاد شود و مورد سوم اینکه باید شور و هیجان داشته باشی. به نظر تو آن کدی که مانع جاری شدن ثروت در زندگی کلاینت هست، این است که شور و هیجان ندارد و هنوز خودش را لایق نمی داند.

 

معنویت: از نظر معنویت و اعتقاد موردی هست که بخواهی به وی پیشنهاد بدهی؟

متا: همیشه ایمان داشته باش.

 

حالا با یک نگاه کامل به زندگی کلاینت لطفا بهش بگو وی را چطور میبینی، چه نقاط قوتی دارد؟ چه مهارت هایی دارد که کمک کننده است؟

متا: تو خیلی قدرتمندی، از آن لجن زار خارج شدی، زندگیت را ساختی، 9 ماه ورشکستگی را قبول نکردی و پا شدی، هرکی بود شاید می پذیرفت و دیگر اقدامی نمی کرد. دنبال رویاهات همیشه دویدی. این خصوصیت مهمی است.

حالا به عنوان یک متخصص بگو، زمانی که مانترا تعداد زیادی هنرجو داشت، چه چیزی داشت که الان ندارد؟

متا: اعتماد به نفس. اشتیاقی که داشت برای درآمدش. الان همش میگوید چیزی برای من نمی ماند و همش باید چک پاس کنم.

خب این اعتماد به نفسی که مدنظرت هست را قبلا داشته است، وقتی به زندگی او نگاه میکنی، این اعتماد به نفس را کجا میبینی؟

متا: آنجاییکه بالاخره خانه ویلایی پیدا کرد.

به نظرت چرا الان آن اعتماد به نفس را ندارد؟

متا: زندگی خسته کننده شده برایش.

پس میگویی اعتماد به نفس داشته و الان چون خسته شده آن را هم از دست داده است. حالا به نظرت می تواند دکمه اعتماد به نفس را بزند و آن را فعال کند مجدد؟

متا: بله.

خب به نظرت این دکمه کجاست؟ اعتماد به نفس کجای بدنش قایم شده؟

متا: دستاش میلرزه… چشمانش هم ترسیده.. اما قلبش مطمئنه و میگوید میخواهد موفق شود.

پس یعنی منظورت این است که اعتماد به نفس در قلبش است؟

متا: بله.

از آنجاییکه کلاینت مقاومت در دریافت ابزار اعتماد بهنفس داشت و نیز متا نیز اصرار داشت که وی خودش باید این ابزار را لمس کند تا فعال گردد با تشکر از متا برای حضور و کمکش کلاینت را به زمان حال برگرداندم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *